بسم الله الرحمن الرحيم
جبرئيل و ميکائيل ، خادمان اميرمؤمنان عليه السلام
فتح خيبر و کشتن پهلواني همچون عمرو بن عبدود ، يکي از افتخارات بيبديل اميرمؤمنان عليه السلام به شمار ميرود . ارزش اين افتخار زماني روشن ميشود که بدانيم جبرئيل و ميکائيل دو فرشته مقرب درگاه خداوند در اين جنگ در خدمت اميرمؤمنان عليه السلام بودهاند و با ايشان همکاري ميکردهاند.
احمد بن حنبل در مسند خود با سند صحيح اين چنين نقل کرده است:
1719 حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا وَكِيعٌ عن شَرِيكٍ عن أبي إِسْحَاقَ عن هُبَيْرَةَ خَطَبَنَا الْحَسَنُ بن عَلِىٍّ رضي الله عنه فقال لقد فارقكم رَجُلٌ بِالأَمْسِ لم يَسْبِقْهُ الأَوَّلُونَ بِعَلْمٍ وَلاَ يُدْرِكُهُ الآخِرُونَ كان رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَبْعَثُهُ بِالرَّايَةِ جِبْرِيلُ عن يَمِينِهِ وَمِيكَائِيلُ عن شِمَالِهِ لاَ يَنْصَرِفُ حتى يُفْتَحَ له .
از هبيره نقل شده است که حسن بن علي عليهم السلام خطبه خواند و فرمود: شما ديشب مردي را از دست داديد که گذشتگان از او پيشي نگرفتند و آيندگان نيز به او نخواهند رسيد. رسول خدا صلي الله عليه وآله پرچم را به دست او داد ؛ در حالي که جبرئيل از طرف راست و ميکائل از طرف چپ آن حضرت را همراهي مي کردند، او باز نميگشت؛ مگر اين که فتح و پيروزي نصيبش ميشد.
مسند أحمد بن حنبل ج 2 ص 344
احمد محمد شاکر، محقق کتاب مسند احمد سند اين روايت را صحيح دانسته است
محمد ناصر الدين الباني نيز اين روايت را در کتاب سلسلۀ الأحاديث الصحيحه آورده است:
در روايتي که محمد بن اسماعيل بخاري نقل کرده است، رسول خدا صلي الله عليه وآله در شبي که قرار بود پرچم را به دست مبارک اميرمؤمنان عليه السلام بسپارد ، فرمود:
فردا پرچم را به دست کسي خواهم داد که خداوند فتح و پيروزي را به دست او نصيب ما ميکند، کسي که خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش نيز او را دوست دارند.
لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَدًا رَجُلًا يُفْتَحُ على يَدَيْهِ يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيُحِبُّهُ الله وَرَسُولُهُ...
صحيح البخاري ، ص741 ، ح3009 .
يعني اميرمؤمنان عليه السلام، خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبر صلي الله عليه وآله نيز او را دوست دارند.
اهميت اين روايت زماني روشنتر ميشود که بدانيم روزهاي قبل رسول خدا صلي الله عليه وآله، ابوبکر و عمر را براي فتح خيبر فرستاده بود؛ اما آنها بدون هيچ دستاوردي فرار را بر قرار ترجيح داده بودند.
حاکم نيشابوري در المستدرک در باره فرار ابوبکر مينويسد:
از أبو ليلي نقل شده است که اميرمؤمنان عليه السلام به او گفت: اي ابو ليلي ! آيا در خيبر با ما نبودي؟ گفت: بلي به خدا سوگند همراه شما بودم. اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه وآله ابوبکر را به سوي خيبر فرستاد، او همراه مردم رفت و شکست خورده برگشت.
سند اين روايت صحيح است اما بخاري و مسلم نقل نکردهاند .
هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ
المستدرك على الصحيحين ج 3 ص 39
شمس الدين ذهبي نيز در تلخيص المستدرک گفته است که سند اين روايت صحيح است.
و در باره فرار عمر مينويسد:
أَخْبَرَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَحْبُوبِيُّ بِمَرْوَ، ثنا سَعِيدُ بْنُ مَسْعُودٍ، ثنا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، ثنا نُعَيْمُ بْنُ حَكِيمٍ، عَنْ أَبِي مُوسَى الْحَنَفِيِّ، عَنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: " سَارَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ إِلَى خَيْبَرَ، فَلَمَّا أَتَاهَا بَعَثَ عُمَرُ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ، وَبَعَثَ مَعَهُ النَّاسَ إِلَى مَدِينَتِهِمْ أَوْ قَصْرِهِمْ، فَقَاتَلُوهُمْ فَلَمْ يَلْبَثُوا أَنْ هَزَمُوا عُمَرَ وَأَصْحَابَهُ، فَجَاءُوا يُجَبِّنُونَهُ وَيُجَبِّنُهُمْ، فَسَارَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ " الْحَدِيثُ.
هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ
حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ أَحْمَدُ بْنُ سَلْمَانَ الْفَقِيهُ بِبَغْدَادَ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ، ثنا الْقَاسِمُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، ثنا يَحْيَى بْنُ يَعْلَى، ثنا مَعْقِلُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ، عَنْ جَابِرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، " أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ دَفَعَ الرَّايَةَ يَوْمَ خَيْبَرَ إِلَى عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، فَانْطَلَقَ، فَرَجَعَ يُجَبِّنُ أَصْحَابَهُ وَيُجَبِّنُونُهُ ".
هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ عَلَى شَرْطِ مُسْلِمٍ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ.
اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه وآله به خبير رفت، هنگامي که به آن جا رسيد، عمر را به همراه مردم به سوي شهر و يا قصر اهل خبير فرستاد ، عمر جنگيد؛ اما طولي نکشيد که عمر و همراهانش شکست خوردند . وقتي برگشتند ، مردم عمر را به ترسيدن متهم ميکردند و عمر آنها را متهم ميکرد.
سند اين روايت صحيح است؛ اما بخاري و مسلم نقل نکردهاند .
از جابر بن عبد الله نقل شده است که در روز خبير ، رسول خدا صلي الله عليه وآله پرچم را به دست عمر داد، پس عمر رفت و برگشت؛ در حالي که يارانش او را متهم به ترس ميکردند و او يارانش را .
اين روايت صحيح است و شرايط صحيح مسلم را دارد ؛ اما او نقل نکرده است.
المستدرك على الصحيحين ج 3 ص 40
شمس الدين ذهبي نيز در تلخيص المستدرک ، صحت اين دو روايت را تأييد کرده است.
نتيجه گيري:
آن چه از اين دو دسته روايت استفاده ميشود ، اين است که اميرمؤمنان عليه السلام خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و رسولش نيز او را دوست دارند. جبرئيل و ميکائيل خادم اميرمؤمنان عليه السلام است و او را در فتح خبير ياري کردهاند.
اما ابوبکر و عمر نه خدا و پيامبرش را دوست داشتند و نه خدا و پيامبر براي اين دو نفر ارزشي قائل بودند ؛ چون اگر چنين بود، آنها جان خود را فداي راه اسلام ميکردند و فرار را بر قرار ترجيح نميدادند.
جبرئيل و ميکائيل نيز تنها خدمت به اميرمؤمنان عليه السلام را براي خود افتخار دانستهاند و آن حضرت را ياري کردهاند ؛ اما به ابوبکر و عمر هيچ کمکي نکردهاند.
حال اي وجدانهاي بيدار ! چه کسي شايسته پيروي است؟ کسي که محبوب خدا و رسول خدا است يا کساني که ...
آيا اميرمؤمنان عليه السلام شايسته پيشوايي است که جبرئيل و ميکائيل خادم او به حساب ميآيد يا کساني که ...
موفق باشيد