خمس و ادله ی شیعه
در این مقاله به مساله خمس پرداخته شده است و در انتها چند روایت صحیح السند از اهل بیت عصمت و طهارت ذکر می شود؛وهابیونی که می گویند خمس در اسلام جایگاهی ندارد،و ساخته و پرداخته شیعیان(صفوی) است مثل خدمتی و شهاب ابراهیمی ناصبی ، این روایات را بررسی رجالی و سندی کنند و اگر می توانند اشکال بگیرند و یا اینکه از توهین خود ، از تمام شیعیان معذرت خواهی کنند.
همه فقهاى اسلام معتقدند که خمس و پرداخت یک پنجم از اموال در غنیمت هاى جنگى ، گنج و معادن طلا و نقره واجب است . ابن زهره حلبى مى گوید :
واعلم ان مما یجب فى الاموال الخمس و الذى یجب فیه الغنائم الحربیّه و الکنوز و معادن الذهب و الفضه بلاخلاف .
سلسله الینابیع الفقهیه (غنیه النزوع) ، ج 5 ، ص 224 .
ولى در دو مورد میان شیعه و سنى اختلاف نظر وجود دارد : یکى در وجوب خمس در سود کسب و تجارت و دیگرى در مصرف آن . البته باید توجه داشت که شیعه وجوب خمس در ارباح مکاسب را مشروط بر مازاد بودن بر هزینه و مؤنه یک سال مى داند و معیار در فهم مؤنه عرف است .
وجوب خمس در سود کسب و تجارت
دیدگاه شیعه
فقهاى شیعه معتقدند یکى از موارد وجوب خمس، مالى است که از مخارج و هزینه هاى زندگى انسان در یک سال اضافه مانده است، خواه این مال از راه تجارت یا زراعت و کشاورزى و یا حقوق ماهیانه که دریافت مى شود ، در ذیل به بعضی از کلمات فقهای شیعه اشاره مى شود :
شیخ مفید رضوان الله علیه میفرماید :
والخمس واجب فى کل مغنم قال الله عزوجل ( واعلموا انما غنمتم من شى فان لله خمسه وللرسول )والغنائم کل ما استفید بالحرب من الاموال والسلاح و الثیاب و الرقیق وما استفید من المعادن والغوص والکنوز وکل ما فضل من ارباح التجارات و الزراعات والصناعات من المؤنه والکفایه فى طول السنه على الاقتصاد .
المقنعه ، ص 276.
خمس واجب است در هر سودی . خداوند در قرآن می فرماید (بدانید هر چه غنیمت بردید از هر چیزی پس یک پنجم آن برای خدا و رسول است ) وغنیمت هرچیزی است که در حرب مورد استفاده قرار گیرد مثل مال وسلاح و لباس و آنچه که بدست می آید از معدن وغواصی و گنج و هرچه که از سود تجارت و زراعت وصناعت زیاد تر از هزینه متوسط سال باشد .
دلایل قول شیعه
فقهاى شیعه براى اثبات وجوب خمس در سود کسب و تجارت به کتاب و سنّت استناد کرده اند که در ذیل به توضیح و شرح بعضی از آن ها مى پردازیم .
الف . قرآن
خداوند متعال مى فرماید :
وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آَمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ .
انفال / 41 .
و بدانید هر گونه غنیمتى که به شما رسد ، خمس آن براى خدا و براى پیامبر و براى نزدیکان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است ، اگر شما به خدا و آن چه بر بنده خود در روز جدایى حق از باطل ، روز درگیرى دو گروه (با ایمان و بى ایمان یعنى روز جنگ بدر) نازل کردیم ، ایمان آورده اید و خداوند بر هر چیزى قادر است .
نحوه استدلال: درآیه شریفه برموضوع «غنیمت» حکم وجوب خمس را مترتب ساخته است، در این جا باید دید که مقصود از غنیمت چیست؟ آیا مقصود غنیمت جنگى است یا هر فائده اى است که انسان به دست مى آورد؟ تردیدى نیست که براى فهم این واژه مى بایست به لغت شناسان مراجعه کرد تا از آن راه علم به معناى لغات قرآن و سنّت حاصل گردد.
غنمیت در لغت:
با مراجعه به لغت معلوم مى شود که غنیمت به معناى مطلق فائده اى است که انسان به دست مى آورد و اختصاصى به غنیمت جنگى ندارد و در ذیل به ذکر کلمات برخى از لغت شناسان مى پردازیم :
خلیل فراهیدى میگوید :
الغنم الفوز بالشى فى غیر مشقه و الاغتنام انتهاز الغنم.
العین: ماده غنم.
غنیمت بدست آوردن چیزی است بدون سختی واغتنام به معنی استفاده از غنیمت است .
ازهرى میگوید :
قال اللیث : الغنم ، الفوز بالشى و الاغتنام انتهاز الغنم .
تهذیب اللغه: ماده غنم .
لیث گفته است که : غنم یعنی بدست آوردن چیزی واغتنام استفاده از غنیمت است .
ابن فارس میگوید:
غنم اصل صحیح واحد یدل على افاده شى لم یملک من قبل ثم یختص بما اخذ من المشرکین.
مقاییس اللغه ، ماده غنم.
غنم مصدری است که حروف اصلی آن صحیح است ( اصطلاح علم صرف) معنای آن فایده بردن از چیزی است که قبل از آن مالکش نبوده است .سپس مخصوص شد به آنچه از مشرکین گرفته می شود .
ابن منظور مینویسد :
الغنم الفوز بالشىء من غیر مشقه.
لسان العرب ، ماده غنم.
بدست آوردن چیزی است بدون مشقت
و...
همان گونه که از گفتار و تصریح لغت شناسان به دست آمد این که غنم در لغت معناى وسیع ترى از غنیمت جنگى دارد و به معناى مطلق فائده اى است که انسان بدون مشقت و سختى به دست آورده باشد ولى بعدها پس از نزول قرآن به خاطر جنگ هایى که پیش آمد غنیمت بیشتر در معناى اموالى استعمال شد که از مشرکان گرفته مى شد. بنابراین لفظ غنیمت در آیه بر همان معناى لغوى آن حمل مى شود مگر این که قرینه قطعى وجود داشته باشد که مقصود از آن غنیمت جنگى باشد.
غنیمت در تفاسیر اهل سنت:
رشیدرضا در تفسیر المنار غنیمت به کار رفته در آیه را به معناى وسیع ذکر کرده و آن را به غنائم جنگى اختصاص نداده است ولى معتقد است باید معناى وسیع آیه فوق را به خاطر قید شرعى مقیّد به غنائم جنگى کرد .
تفسیرالمنار ، ج 10 ، ص 3.
آلوسى نیز در تفسیر روح المعانى غنم را در اصل لغت به معناى هر گونه سود و منفعت دانسته است .
وغنم فی الأصل من الغنم بمعنى الربح
روح المعانى ، ج 10 ، ص 2.
غنم در اصل به معنای سود به کار برده می شده است .
همان گونه که از اظهارات این مفسران معلوم شد غنیمت به کار رفته در آیه عمومیت داشته و شامل مطلق فائده و منفعتى که انسان در زندگى از هر راهى به دست آورده باشد، مى شود و غنیمت در آیه اختصاصى به غنیمت جنگى ندارد؛ اما برخى از آن ها معتقد بودند که چون طبق روایات اهل سنّت غنیمت در عرف شرع در غنیمت جنگى انحصار پیدا کرده است، لازم است آن غنیمت را بر غنیمت جنگى منحصر نماییم ؛ ولى ما معتقدیم مى بایست دلالت آیه بر مطلب را مستقلاً فهمید و در نهایت اگر با روایات دیگر تعارضى داشت، تعارض را علاج کرد و بر فرض این که روایات دیگرى از اهل سنّت بر انحصار خمس در غنیمت جنگى وجود داشته باشد به حد تواتر نمى رسند و طبق مبناى مشهور اهل سنّت در اصول فقه، خبر واحد نمى تواند عموم آیه را تخصیص بزند .
خمس غنیمت در روایات اهل سنّت
روایات بسیارى از پیامبر اکرم نقل شده که به اصحاب خویش دستور به گرفتن خمس داده اند و یا هنگامى که افرادى به ایشان مراجعه مى کردند در ضمن دستورات دینى، وجوب پرداخت خمس را یادآور مى شدند در حالى که هیچ جنگ و نبردى هم در کار نبود . تا غنیمت جنگى از آن برداشت شود، در ذیل به برخى از آن روایات اشاره مى شود :
1. لما و قد عبدالقیس لرسول الله فقالوا: ان بیننا و بینک المشرکین و انا لا نصل الیک الاّ فى اشهر الحرم خمرنا بجمل الامره ان عملنا به دخلنا الجنه و ندعو الیه من ورائنا. قال: آمرکم باربع و انهاکم عن اربع، آمرکم بالایمان بالله و هل تدرون ما الایمان؟ شهاده ان لااله الاّالله و اقام الصلاه و ایتاء الزکاه و تعطوا الخمس من المغنم .
صحیح البخارى ، ج 4 ، ص 250 و صحیح مسلم ، ج 1 ، ص 35 .
در این حدیث پیامبر از اهالى عبدالقیس نخواسته است که غنیمت هاى جنگى را پرداخت نمایند زیرا آنان از خوف مشرکین نمى توانستند نزد پیامبر بیایند بنابر این جنگى در کار نبوده تا مقصود از غنیمت در حدیث غنیمت جنگى باشد.
2. بسم الله الرحمن الرحیم هذا عهد من النبى رسول الله لعمرو بن حزم حین بعثه الى الیمن، امره بتقوى الله فى أمره کله و ان یأخذ من المغانم خمس الله و ما کتب على المؤمنین من الصدقه من العقار عشر ما سقى البعل و سقت السماء و نصف العُشر مما سقى الغرب (اى الدلوا العظیمه) .
سیره ابن هشام ، ج 4 ، ص 256 و فتوح البلدان ، ج 1 ، ص 81 .
3. من محمد النبىّ للفجیع و من تبعه و اسلم و اقام الصلاه و آتى الزکاه و اطاع الله و رسوله و اعطى من المغانم خمس الله .
الطبقات الکبرى ، ابن سعد ، ج 1 ، ص 270.
4. کتب لخباده الازدى وقومه ومن تبعه: ما اقاموا الصلاه وآتوا الزکاه واطاعوا الله ورسوله واعطوا من المغانم الخمس الله و سهم النبى وفارقوا المشرکین فانّ لهم ذمه الله وذمه محمدبن عبدالله .
همان، ص 305 و 304.
5 . کتب لملوک حمیر : و آتیتم الزکاه و اعطیتم من الغنائم خمس الله و سهم النبى و صفیّه و ما کتب الله على الؤمنین من الصدقه .
سیره ابن هشام ، ج 4 ، ص 258.
6. کتب لنبى ثعلبه بن عامر : من اسلم منهم و اقام الصلوه و آتى الزکاه و اعطى خمس المغنم و سهم النبى و الصّفى .
اُسدالغابه، ج 3، ص 34.
7 . کتب الى بعض أفخاذ جهینه: من اسلم منهم و اقام الصلاه و آتى الزکاه و اطاع الله و رسوله و اعطى من الغنائم الخمس .
الطبقات الکبرى ، ج 1 ، ص 271 .
در این نامه هایى که پیامبر به قبائل مختلف عرب فرستاده است سه احتمال وجود دارد :
1. مقصود از غنیمت اموالى بوده که آنان از طریق غارت و تاراج به دست آورده اند. این احتمال درست نیست؛ زیرا حضرت به طور صریح از غارت گرى نهى فرموده است .
قال رسول الله(صلى الله علیه وآله): «ان النهبه لیست باحلّ من المیته» .
سنن ابو داود، ج 2، ص 12.
2. ممکن است مقصود غنائم جنگى باشد که مسلمانان از طریق جنگ و جهاد به دست آورده اند این احتمال نیز باطل است ؛ زیرا اولاً، جنگ و جهاد بدون اذن پیامبر جایز نبوده است و معلوم هم نیست که از حضرت اذن گرفته باشند ، خصوصاً اهالى عبدالقیس که امکان ارتباط با پیامبر را جز در ماه هاى حرام نداشتند ، علاوه بر این که پیامبر خودش غنائم جنگى را تقسیم مى کرد و معنا نداشته که پیامبر از آنان بخواهد که این تقسیم را انجام دهند .
3. احتمال سوم این که مقصود از غنیمت ، کسب و تجارت باشد ؛ یعنى در همه موارد فوق پیامبر دستور داده که مردم از مازاد بر کسب و تجارت خود خمس پرداخت نمایند .
الاعتصام بالکتاب و السنه ، ص 104.
جالب تر از همه اینها آنچه که در بخاری است که در آن آمده در عنبر و مروارید خمس است !!! عنبر ماده ایست خوشبو که با غواصی یا شکار بعضی ماهی ها بدست می آمد وموافق قول شیعه است . حال اهل تسنن که خمس را مربوط به غنائم جنگی می دانند در کدام جنگ به مقابله با ماهی عنبر وبا قلاب ماهی گیری رفته اند خدا می داند!!!
موارد خمس در کتب اهل تسنن :
همانطور که از مبسوط سرخسی ج 2ص211 باب المعادن بدست می آید اهل تسنن خمس را تنها مربوط به چیزی می دانند که از جنگ بدست آید و لذا خمس در معدن را منوط به معدنی می کند که در زمین گرفته شده از کفار بدست آید مانند گنج و لذا در وجوب خمس در لؤلؤ و عنبر اشکال می کند . چون آن دو هیچ ربطی به جنگ ندارند اما ما در صحیح بخاری می بینیم که در لولو وعنبر خمس است واین نمی تواند باشد مگر طبق نظر شیعه :
وهذا لأن المعنى الذی لأجله وجب الخمس فی الکنز موجود فی المعدن فإن الذهب والفضه تحدث فی المعدن من عروق کانت موجوده حین کانت هذه الأرض فی ید أهل الحرب ثم وقعت فی ید المسلمین بإیجاف الخیل فتعلق حق مصارف الخمس بتلک العروق فیثبت فیما یحدث منها فکان هذا والکنز سواء من هذا الوجه
المبسوط للسرخسی ج2/ص211
این (وجوب خمس در معدن) از آن جهت است که علتی که سبب وجوب خمس در گنج شد سبب وجود آن در معدن هم می شود پس به درستیکه طلا و نقره در زمین درست می شود از رگه هایی که در زمین به هنگام تسلط کفار حربی بر آن موجود بوده است سپس با جنگ به دست مسلمانان افتاده است پس حق خمس به آن رگه ها تعلق گرفته است پس هرچه که از ان رگه ها هم بدست آید همان حکم را داردپس گنج ومعدن از این جهت یکی هستند
این کلام وی صریح است در اینکه اگر معدن در زمین مسلمانان باشد وبا جنگ از کفار بدست نیاید خمس ندارد.
ثم وجوب الخمس فیما یوجد فی الرکاز لمعنى لا یوجد ذلک المعنى فی الموجود فی البحر وهو أنه کان فی ید أهل الحرب وقع فی ید المسلمین بإیجاف الخیل والرکاب وما فی البحر لیس فی ید أحد قط لأن قهر الماء یمنع قهر غیره ولهذا قال مشایخنا لو وجد الذهب والفضه فی قعر البحر لم یجب فیهما شیء
المبسوط للسرخسی ، ج2 ، ص213 .
وجوب خمس در آنچه که از گنج بدست می آید به خاطر علتی است که در آنچه در دریاست یافت نمی شود . وآن علت بودن گنج است در دست کفار حربی وسپس به دست مسلمانان افتاده است با جنگ . اما آنچه که در دریاست در دست هیچ کس نبوده است چون آب مانع تسلط هیچ کس بر آن نبوده است (یعنی مورد سلطه کفار نبوده) وبه همین دلیل بزرگان ما گفته اند اگر چیزی از طلا یا نقره را در کف دریا پیدا کرد چیزی در آن نیست.
این کلام نیز صریح است در این که طبق موازین عادی اهل تسنن به عنبر ولولو که از دریا می آید خمس تعلق نمی گیرد اما در صحیح بخاری می بینیم :
صحیح البخاری ج2/ص544 باب ما یستخرج من البحر
وَقَالَ الْحَسَنُ فِی الْعَنْبَرِ وَاللُّؤْلُؤِ الْخُمُسُ
تاریخ خمس در بین شیعه :
روایات خمس در نزد شیعیان از امیر مومنان علی علیه السلام شروع می شود :
عن علی (ع):
عن علی ( علیه السلام ) قال : وأما ما جاء فی القرآن من ذکر معایش الخلق وأسبابها فقد أعلمنا سبحانه ذلک من خمسه أوجه : وجه الإماره ، ووجه العماره ، ووجه الإجاره ، ووجه التجاره ، ووجه الصدقات ، فأما وجه الإماره ، فقوله : ( واعلموا أنما غنمتم من شئ فأن لله خمسه وللرسول ولذی القربى والیتامى والمساکین ) فجعل لله خمس الغنائم ، والخمس یخرج من أربعه وجوه : من الغنائم التی یصیبها المسلمون من المشرکین ، ومن المعادن ، ومن الکنوز ، ومن الغوص.
وسائل الشیعه (آل البیت)، ج 9، ص 490، المحکم والمتشابه، للسیّد المرتضى، ص 57.
خمس از چهار وجه بدست می آید از غنایمی که از مشرکین گرفته می شود . از معدن از گنج واز غواصی .
[ 12591 ] 1 - محمد بن الحسن بإسناده عن سعد ، عن یعقوب بن یزید ، عن علی بن جعفر عن الحکم بن بهلول ، عن أبی همام ، عن الحسن بن زیاد ، عن أبی عبد الله علیه السلام قال : إن رجلا أتی أمیر المؤمنین علیه السلام فقال ، یا أمیر المؤمنین إنی أصبت مالا لا أعرف حلاله من حرامه ، فقال له : أخرج الخمس من ذلک المال ، فان الله عز وجل قد رضی من المال بالخمس ، واجتنب ما کان صاحبه یعلم .
شخصی نزد امیر مومنان آمد وگفت من مالی بدست آورده ام که حلال آن را از حرامش نمی دانم .پس حضرت فرمودند خمس آن مال را بده پس بدرستیکه خداوند از این مال به خمسش راضی است اما مقداری را که صاحب آن را می دانی از آن پرهیز کن ( وبه صاحبش برگردان)
[ 12593 ] 3 - محمد بن علی بن الحسین قال : جاء رجل إلى أمیر المؤمنین علیه السلام فقال : یا أمیر المؤمنین أصبت مالا أغمضت فیه ، أفلی توبه ؟ قال : ائتنی بخمسه فأتاه بخمسه ، فقال : هو لک إن الرجل إذا تاب تاب ماله معه .
وسائل الشیعه (آل البیت) - الحر العاملی - ج 9 - ص 505 - 506
شخصی نزد امیر مومنان آمد وگفت مالی بدست آورده ام که چشمم را بر روی آن بسته بودم (یعنی توجه به حلال وحرام آن نداشتم) آیا راهی برای توبه دارم حضرت فرمودند خمس آن را به من بده پس شخص خمس را آورد . پس گفت آن برای تو باشد ( خمس را به خود وی بخشیدند) .پس بدرستیکه شخص وقتی توبه کند مالش هم پاک می شود
پس می بینیم که حتی امیر مومنان هم خمس را مخالف با نظر اهل تسنن تفسیر کرده اند .
واما روایات صحیح السند شیعه وجوب خمس
ما در اینجا به چند روایت صحیح السند شیعه اشاره میکنیم. و اما در بررسی سندی،ترجمه فارسی را ذکر نمیکنیم ؛و خواستاریم وهابیانی از قبیل خدمتی و حیدری (ابراهیمی) اگر می توانند،اشکالی بر صحت این روایات وارد کنند، یا صحت این روایات را زیر سوال ببرند یا حرف خود را پس بگیرند. و در شبکه خود اعلام کنند که اشتباه فاحشی مرتکب شدند و به شیعه و اهل بیت (ع) اهانت کردند .
روایت اول:
عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَهَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْخُمُسِ فَقَالَ: فِی کُلِّ مَا أَفَادَ النَّاسُ مِنْ قَلِیلٍ أَوْ کَثِیرٍ.
الکافی - الشیخ الکلینی، ج1، ص 545
وسائل الشیعه ، ج9، ص503 ، ح12584 8 باب وجوب الخمس فیما یفضل عن مئونه السنه له و لعیاله من أرباح التجارات و الصناعات و الزراعات و نحوها و أن خمس ذلک للإمام خاصه ..... ص : 499
وموثق سماعه (سألت أبا الحسن ( علیه السلام ) عن الخمس فقال : فی کل ما أفاد الناس من قلیل أو کثیر).
جواهر الکلام - الشیخ الجواهری - ج 16 ص 52
ترجمه روایت:
سماعه گفت: از امام موسی کاظم (ع)از خمس سوال کردم؛ایشان فرمود:خمس در همه ی آنچه مردم سود میبرند است؛ کم باشد یا زیاد.
همچنین مرحوم شیخ محمد حسن نجفی مینویسید: و روایت موثق از سماعه نقل شده که...
بررسی سندی روایت:
علی بن ابراهیم بن هاشم ابوالحسن القمی
رجالالنجاشی/بابالعین/بابعلی/260
ثقه فی الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب
رجالابنداود/الجزءالأولمن.../بابالعینالمهمله/237
ثقه فی الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب.
الخلاصهللحلی/الفصلالثامنعشر.../البابالأولعلى/100
أبو الحسن ثقه فی الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب سمع و أکثر و صنف کتبا و أضر فی وسط عمره.
إبراهیم بن هاشم أبو إسحاق القمی
رجالالنجاشی /ص16 : أصحابنا یقولون أول من نشر حدیث الکوفیین بقم هو
فهرستالطوسی /ص12 : أصحابنا یقولون إنه أول من نشر حدیث الکوفیین بقم
الخلاصهللحلی /ص5 : أصحابنا یقولون إنه أول من نشر حدیث الکوفیین بقم و ذکروا أنه لقی الرضا علیه السلام و هو تلمیذ یونس بن عبد الرحمن من أصحاب الرضا علیه السلام و لم أقف لأحد من أصحابنا على قول فی القدح فیه و لا على تعدیله بالتنصیص و الروایات عنه کثیره و الأرجح قبول قوله
معجم رجال ج1ص317: أن السید ابن طاوس ادعى الاتفاق على وثاقته، حیث قال عند ذکره روایه عن أمالی الصدوق فی سندها إبراهیم بن هاشم: و رواه الحدیث ثقات بالاتفاق.
أنه وقع فی أسناد کامل الزیارات، و قد مرت شهاده ابن قولویه بوثاقه جمیع من وقع فی أسناد کتابه المنتهیه روایتهم إلى المعصوم ع.
محمدبنأبیعمیرزیاد:
رجالالطوسی /ص365 : ثقه
فهرستالطوسی /ص405 : کان من أوثق الناس عند الخاصه و العامه و أنسکهم نسکا و أورعهم و أعبدهم و قد ذکره الجاحظ فی کتابه فی فخر قحطان على عدنان بهذه الصفه التی وصفناه و ذکر أنه کان أوحد واحد أهل زمانه فی الأشیاء کلها
الخلاصهللحلی /ص141 : کان جلیل القدر عظیم المنزله عندنا و عند المخالفین
الحسینبنعثمانالأحمسیالرواسی:
رجالالنجاشی /ص54 : ثقه
رجالالکشی /ص372 : حمدویه قال سمعت أشیاخی یذکرون أن حمادا و جعفرا و الحسین بنی عثمان بن زیاد الرواسی و حماد یلقب بالناب و کلهم فاضلون خیار ثقات
الخلاصهللحلی /ص56 : ثقه جلیل القدر من أصحاب الرضا علیه السلام و من أصحاب الکاظم علیه السلام و الحسین أخوه و جعفر أولاد عثمان بن زیاد الرواسی فاضلون خیار ثقات
سماعهبنمهرانالحضرمیالکوفی
رجالالنجاشی /ص193 :ثقه ثقه
الخلاصهللحلی /ص228 : ثقه ثقه
لا إشکال فی وثاقه سماعه بن مهران...
معجمرجالالحدیث ج : 8 ص : 299
روایت دوم:
عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَلِیِّ بْنُ رَاشِدٍ قُلْتُ لَهُ أَمَرْتَنِی بِالْقِیَامِ بِأَمْرِکَ وَ أَخْذِ حَقِّکَ فَأَعْلَمْتُ مَوَالِیَکَ بِذَلِکَ فَقَالَ لِی بَعْضُهُمْ وَ أَیُّ شَیْءٍ حَقُّهُ؟ فَلَمْ أَدْرِ مَا أُجِیبُهُ فَقَالَ : یَجِبُ عَلَیْهِمُ الْخُمُسُ فَقُلْتُ فَفِی أَیِّ شَیْءٍ؟ فَقَالَ: فِی أَمْتِعَتِهِمْ وَ صَنَائِعِهِمْ قُلْتُ وَ التَّاجِرُ عَلَیْهِ وَ الصَّانِعُ بِیَدِهِ فَقَالَ إِذَا أَمْکَنَهُمْ بَعْدَ مَئُونَتِهِمْ.
الاستبصار - الشیخ الطوسی - ج 2 ص 55، ح182 .
تهذیب الأحکام - الشیخ الطوسی - ج 4 ص 123 ، ح353 .
وسائل الشیعه، ج9، ص500، 12581، 8 باب وجوب الخمس فیما یفضل عن مئونه السنه له و لعیاله من أرباح التجارات و الصناعات و الزراعات و نحوها و أن خمس ذلک للإمام خاصه.
وما ذکرته فی هذا الکتاب عن علی بن مهزیار فقد اخبرنی به الشیخ أبو عبد الله عن محمد بن علی بن الحسین عن أبیه ومحمد بن الحسن عن سعد بن عبد الله والحمیری ومحمد بن یحیى وأحمد بن إدریس کلهم عن أحمد بن محمد بن العباس ابن معروف عن علی بن مهزیار .
تهذیب الأحکام - الشیخ الطوسی - ج 1 ص 85
ترجمه روایت:
ابوعلی بن راشد که از وکلای حضرت جواد و امام هادی علیهماالسلام بوده است میگوید: به امام علیهالسلام عرض کردم به من دستور دادهاید به کارهای شما رسیدگی کنم، و حقّ شما را بگیرم، این موضوع را به دوستان شما اطّلاع دادم، بعضی از آنها گفتند: حقّ امام چیست؟ من ندانستم چه در جواب بگویم؟ امام فرمود خمس بر آنها واجب است، گفتم در چه چیز؟ فرمود در امتعه و صنایع، گفتم و کسانی که تجارت میکنند و با دست خود چیزی را میسازند؟ فرمود بلی در صورتی که بعد از هزینه زندگی برای آنها امکانی بماند.»
بررسی سندی این روایت:
علی بن مهزیار
مرحوم نجاشی میگوید که وکیل امام جواد علیه السلام بود و نزد آن حضرت جایگاه ویژهای داشت. همچنین در نقل روایت مورد اعتماد است و هیچ اشکالی نمیتوان به او گرفت، اعتقادش صحیح است و کتابهای مشهوری نوشته است:
علی بن مهزیار الأهوازی أبو الحسن دورقی الأصل، مولى...
و روى عن الرضا وأبی جعفر علیهما السلام، واختص بأبی جعفر الثانی [ علیه السلام ] وتوکل له وعظم محله منه، وکذلک أبو الحسن الثالث علیه السلام وتوکل لهم فی بعض النواحی، وخرجت إلى الشیعه فیه توقیعات بکل خیر، وکان ثقه فی روایته لا یطعن علیه، صحیحا اعتقاده. وصنف الکتب المشهوره.
رجال النجاشی، ص253
و شیخ طوسی میگوید:
او بسیار گرانقدر بود، روایات زیادی نقل کرد و مورد اعتماد است:
علی بن مهزیار الأهوازی رحمه الله، جلیل القدر، واسع الروایه، ثقه، له ثلاثه وثلاثون کتابا.
الفهرست، ص152.
کخبر علی بن مهزیار أو صحیحه قال : ( قال لی أبو علی ابن راشد قلت له : أمرتنی بالقیام بأمرک...
جواهر الکلام - الشیخ الجواهری - ج 16 ص 47.
والطریق کطریق الشیخ إلیه صحیح . وقد ذکر فی مشیخه التهذیب ، من طرقه خصوص الطریق المنتهی إلى العباس بن معروف ، وهو الطریق الصحیح .
معجم رجال الحدیث - السید الخوئی - ج 13 ص 213
روایت سوم:
( وما ذکرته ) عن سعد بن عبد الله فقد أخبرنی به
الشیخ المفید أبو عبد الله محمد بن محمد بن النعمان رحمه الله عن أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه عن أبیه عن سعد بن عبد الله ،
وأخبرنی به أیضا الشیخ المفید أبو عبد الله عن شیخه الفقیه عماد الدین أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی رضی الله عنه عن أبیه الفقیه علی بن الحسین بن بابویه عن سعد بن عبد الله.
سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْأَشْعَرِیِّ قَالَ کَتَبَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی ع- أَخْبِرْنِی عَنِ الْخُمُسِ أَ عَلَى جَمِیعِ مَا یَسْتَفِیدُ الرَّجُلُ مِنْ قَلِیلٍ وَ کَثِیرٍ مِنْ جَمِیعِ الضُّرُوبِ وَ عَلَى الصُّنَّاعِ وَ کَیْفَ ذَلِکَ فَکَتَبَ بِخَطِّهِ : الْخُمُسُ بَعْدَ الْمَئُونَهِ.
تهذیب الأحکام - الشیخ الطوسی - ج 4 ص 123
وفی صحیحه الأشعری قال : " کتب بعض أصحابنا إلى أبی جعفر الثانی علیه السلام : أخبرنی عن الخمس ، أعلى جمیع ما یستفید الرجل من قلیل وکثیر من جمیع الضروب.
کتاب الخمس - الشیخ الأنصاری - ص 91.
وطریق الصدوق إلیه : أبوه ، ومحمد بن الحسن - رضی الله عنهما - والطریق کطریق الشیخ إلیه صحیح .
معجم رجال الحدیث - السید الخوئی - ج 9 ص 83 .
ترجمه روایت:
یکی از اصحاب ما به امام جواد علیهالسلام چنین نوشت: به ما اطّلاع بدهید که آیا خمس بر تمام چیزهایی است که انسان استفاده میکند از کم و زیاد از تمام انواع درآمدها و همچنین بر صنعتگران؟ و آیا این خمس را چگونه باید پرداخت؟ امام به خطّ خویش نوشت خمس بعد از هزینه زندگی است.»
روایت چهارم:
398- 20- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ قَالَ: کَتَبَ إِلَیْهِ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ قَرَأْتُ أَنَا کِتَابَهُ إِلَیْهِ فِی طَرِیقِ مَکَّهَ قَالَ الَّذِی أَوْجَبْتُ فِی سَنَتِی هَذِهِ وَ هَذِهِ سَنَهُ عِشْرِینَ وَ مِائَتَیْنِ فَقَطْ لِمَعْنًى مِنَ الْمَعَانِی أَکْرَهُ تَفْسِیرَ الْمَعْنَى کُلِّهِ خَوْفاً مِنَ الِانْتِشَارِ وَ سَأُفَسِّرُ لَکَ بَعْضَهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى إِنَّ مَوَالِیَّ أَسْأَلُ اللَّهَ صَلَاحَهُمْ أَوْ بَعْضَهُمْ قَصَّرُوا فِیمَا یَجِبُ عَلَیْهِمْ فَعَلِمْتُ ذَلِکَ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُطَهِّرَهُمْ وَ أُزَکِّیَهُمْ بِمَا فَعَلْتُ فِی عَامِی هَذَا مِنْ أَمْرِ الْخُمُسِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ. «1» أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ. «2» وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «3»
وَ لَمْ أُوجِبْ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ فِی کُلِّ عَامٍ وَ لَا أُوجِبُ عَلَیْهِمْ إِلَّا الزَّکَاهَ الَّتِی فَرَضَهَا اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ إِنَّمَا أَوْجَبْتُ عَلَیْهِمُ الْخُمُسَ فِی سَنَتِی هَذِهِ فِی الذَّهَبِ وَ الْفِضَّهِ الَّتِی قَدْ حَالَ عَلَیْهَا الْحَوْلُ وَ لَمْ أُوجِبْ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ فِی مَتَاعٍ وَ لَا آنِیَهٍ وَ لَا دَوَابَّ وَ لَا خَدَمٍ وَ لَا رِبْحٍ رَبِحَهُ فِی تِجَارَهٍ وَ لَا ضَیْعَهٍ إِلَّا ضَیْعَهً سَأُفَسِّرُ لَکَ أَمْرَهَا تَخْفِیفاً مِنِّی عَنْ مَوَالِیَّ وَ مَنّاً مِنِّی عَلَیْهِمْ لِمَا یَغْتَالُ السُّلْطَانُ مِنْ أَمْوَالِهِمْ وَ لِمَا یَنُوبُهُمْ فِی ذَاتِهِمْ
فَأَمَّا الْغَنَائِمُ وَ الْفَوَائِدُ فَهِیَ وَاجِبَهٌ عَلَیْهِمْ فِی کُلِّ عَامٍ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى- وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ- یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى کُلِشَیْءٍ قَدِیرٌ «1»
وَ الْغَنَائِمُ وَ الْفَوَائِدُ یَرْحَمُکَ اللَّهُ فَهِیَ الْغَنِیمَهُ یَغْنَمُهَا الْمَرْءُ وَ الْفَائِدَهُ یُفِیدُهَا وَ الْجَائِزَهُ مِنَ الْإِنْسَانِ لِلْإِنْسَانِ الَّتِی لَهَا خَطَرٌ عَظِیمٌ وَ الْمِیرَاثُ الَّذِی لَا یُحْتَسَبُ مِنْ غَیْرِ أَبٍ وَ لَا ابْنٍ وَ مِثْلُ عَدُوٍّ یُصْطَلَمُ «2» فَیُؤْخَذُ مَالُهُ وَ مِثْلُ مَالٍ یُؤْخَذُ لَا یُعْرَفُ لَهُ صَاحِبُهُ وَ مِنْ ضَرْبِ مَا صَارَ إِلَى قَوْمٍ مِنْ مَوَالِیَّ مِنْ أَمْوَالِ الْخُرَّمِیَّهِ «3» الْفَسَقَهِ فَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّ أَمْوَالًا عِظَاماً صَارَتْ إِلَى قَوْمٍ مِنْ مَوَالِیَّ فَمَنْ کَانَ عِنْدَهُ شَیْءٌ مِنْ ذَلِکَ فَلْیُوصِلْ إِلَى وَکِیلِی وَ مَنْ کَانَ نَائِیاً بَعِیدَ الشُّقَّهِ فَلْیَتَعَمَّدْ لِإِیصَالِهِ وَ لَوْ بَعْدَ حِینٍ فَإِنَّ نِیَّهَ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ فَأَمَّا الَّذِی أُوجِبُ مِنَ الْغَلَّاتِ وَ الضِّیَاعِ فِی کُلِّ عَامٍ فَهُوَ نِصْفُ السُّدُسِ مِمَّنْ کَانَتْ ضَیْعَتُهُ تَقُومُ بِمَئُونَتِهِ وَ مَنْ کَانَتْ ضَیْعَتُهُ لَا تَقُومُ بِمَئُونَتِهِ فَلَیْسَ عَلَیْهِ نِصْفُ سُدُسٍ وَ لَا غَیْرُ ذَلِکَ.
الاستبصار - الشیخ الطوسی - ج 2 ص60 ـ 62
تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج4، ص141 ـ 142، 39 باب الزیادات ..... ص : 135
ومنها : صحیحه علی بن مهزیار ، وهی مکاتبه طویله ، وفیها : " . . وأما الغنائم والفوائد ، فهی واجبه علیهم فی کل عام ، قال الله تعالى : ( واعلموا أنما غنمتم من شئ فأن لله خمسه . . إلى آخرها ) " .
کتاب الخمس - الشیخ الأنصاری - ص 76
بررسی سند روایت:
محمد بن الحسن بن أحمد الصفار:
رجالالنجاشی /ص354 الخلاصهللحلی /ص157 :
کان وجها فی أصحابنا القمیین ثقه عظیم القدر راجحا قلیل السقط فی الروایه
أحمدبنمحمدبنعیسىالأشعری:
قبلا ذکر شد
علی بن مهزیار :
قبلا ذکر شد.
ترجمه روایت:
علی بن مهزیار گفتهاست که حضرت امام جواد(ع) به او نوشت ،
حضرت امام محمد تقى صلوات اللَّه علیه فرمانى نوشته بودند به على بن مهزیار و ما خواندیم آن نامه را و در راه مکه که با هم رفته بودند و حضرت فرموده بودند که آن چه در این سال واجب مىگردانم و این سال دویست و بیست است از هجرت و همین در این سال است که وجهش را نمىگویم از خوف شهرت و مجملى را مىگویم که شیعیان من همه یا بعضى از ایشان که حق سبحانه و تعالى ایشان را توفیق اعمال خیر کرامت فرماید تقصیر مىکنند در آن چه بر ایشان واجبست و آن که در این سال واجب گردانیدم به سبب آنست که مطهر شوند و پاکیزه چنانکه حق سبحانه و تعالى فرموده است که "یا محمد صدقه که در اموال امّت تست از ایشان بگیر تا ایشان را پاک و پاکیزه گردانى از بخل و مال ایشان را از حقوق مردمان به سبب گرفتن آن."
و فرمود که صلوات فرست بر ایشان یعنى دعا کن بعد از گرفتن صدقه از ایشان که دعاى تو آرام جان ایشان است و حق سبحانه و تعالى شنواست و اجابت مىکند دعاى ترا در حق ایشان و داناست به نیات ایشان آیا نمىدانند که خداوند عالمیان قبول مىکند توبه بندگان را و اخذ مىفرماید صدقات ایشان را و حق سبحانه و تعالى توبه دهنده و توبه پذیرنده و مهربانست و بگو یا محمد به ایشان که هر چه خواهید بکنید که هر چه مىکنید اعمال شما را خدا و رسول و ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم مىبینند و مىدانند و عن قریب بازگشت شما به خداوندیست که عالم است به آشکار و نهان شما و شما را جزا خواهد داد به آن چه مىکنید
پس واجب گردانیدن من در این سال به سبب آنست که بدانید که حق سبحانه و تعالى این قسم تهدیدات در قرآن مجید فرموده است و اگر بعضى از اوقات بامر الهى به شما به خشم سبب این نشود که گمان کنید که بر شما واجب نیست و در هر سال بر شما واجب نمىکنیم مگر زکاتى را که حق سبحانه و تعالى بر ایشان واجب ساخته است و نسبتى بما ندارد که توانیم آن را بخشیدن بخلاف خمس که بر شما واجبست دادن و بر ما واجب نیست گرفتن آن چون حق ماست و در این سال خمس واجب گردانیدم در طلا و نقره که سال بر او گشته باشد یعنى معاش خود را که در کل سال گذرانیده باشید هر چه از آن زیاد آمده باشد خمس آن را خواهیم داد و در غیر طلا و نقره که زیاد آمده باشد بر ایشان واجب نگردانیدم از فروش و ظروف و حیوانات و غلام و کنیز و فایده که در تجارت بهم رسیده باشد نقد نشده باشد و ملکى که خریده باشید مگر ملکى که آن را بیان خواهم کرد و آن چه را از ایشان انداختهام احسان کردهام به ایشان چون مىدانم که حکام جور زیادتیها بر ایشان مىکنند و اخراجات ایشان به سبب تسعیرات نیز زیاد شده است اما غنیمتها و فایدها که در هر سال بر ایشان واجبست چنانکه حق سبحانه و تعالى فرموده است که بدانید که هر منفعت و غنیمتى که بیابید خمس آن از خدا و رسول و خویشان آن حضرتست و از جهه یتیمان و درویشان و راه گذریان ساداتست پس غنیمتى که حق سبحانه و تعالى بر شما واجب ساخته است بر چند قسم است.
منافعى است که از کسب و زراعت و تجارت بهم مىرساند بعد از اخراجات سال هر چه زیاد آید خمس آن را مىباید.
میراثى است که از غیر پدر و فرزند به شما رسد چون هر چه از ایشان به شما رسد بمنزله مال شماست و از جائى که گمان نداشته باشید غنیمت است
در جمیع اینها که خمس واجبست هر چه را توانند به وکلاى ما برسانند و هر چه را نتوانند به آن که راه ایشان دور باشد جدا کنند مال ما را و در مقام رسانیدن باشند اگر چه بعد از مدتى باشد به درستى که نیت مؤمن بهتر است از عمل او و اما خمسى که بر ایشان واجب مىگردانم در حاصل زراعت املاک هر سال نصف سدس بفرستند که دوازده یک باشد و آن نیز وقتى که حاصل وفا به اخراجات ایشان کند و کسى که حاصلش وفا نکند نه نصف سدس بدهند و نه غیر آن تمام شد رساله.